همیشه برام سوال بوده که چرا نسل های قدیم ایران در مقابل ظلم و ستم حکومت ها نمی ایستادند و یا اگر کسی قیام میکرد پشتش را خالی میکردند ، وقتی تاریخ شاهان قدیم را میخوندم یا تاریخ قتل و غارت های مغول و یا نحوه پادشاهی سبکتکین برده مغول در ایران را از اینهمه جهالت و خیانت پیشینیانمان سرافکنده میشدم.
به قول مرحوم بازرگان :
وقتي بنا باشد ملتي به طور جدي با دشمن روبرو نشود، تا آخرين لحظه نجنگد و بعد از مغلوب شدن سر سختي و مقاومت نكند، بلكه تسليم اسكندر شود و آداب يوناني را بپذيرد، اعراب كه مي آيند در زبان عربي كاسه گرمتر از آش شده صرف و نحو بنويسد يا كمر خدمت براي خلفاي عبّاسي بسته دستگاهشان را به جلال و جبروت ساساني برساند، در مدح سلاطين تُرك چون سلطان محمود غزنوي آبدارترين قصائد را بگويد، غلام حلقه بگوش چنگيز و تيمور و خدمتگزار و وزير فرزندانش گردد، يعني هر زمان به رنگ تازه وارد در آمده به هر كس و ناكس تعظيم و خدمت كند، دليل ندارد كه نقش و نام چنين مردم از صفحه روزگار برداشته شود. سرسخت هاي يك دنده و اصولي ها هستند كه در برابر مخالف و متجاوز مي ايستند و به جنگش ميروند يا پيروز ميشوند و یا احياناً شكست ميخورند و وقتي شكست خوردند حريف چون زمينه سازگاري نمي بيند و با مزاحمت و عدم اطاعت روبرو ميشود از پا درشان مي آورد و نابودشان ميكند.
الان که جنبش آزادیخواهی سبز ایران بر علیه دیکتاتوری ولایت فقیه قیام کرده شاهدیم که چطور توسط گروههای مختلف مخالف رژیم آخوندی تضعیف میشه یعنی این جنبش سبز هم توسط حکومت سرکوب میشه و هم توسط اپوزیسیون های تقلبی گرد یاس بر اندیشه های سبز مردم پاشیده میشود.
جنبش های آزادیخواهی و دموکراسی خواهی ایرانیان همیشه مغلوب خائنین و شیفتگان قدرت شده است. همیشه درگیر عوامفریبی دیکتاتورهای جدید و افتادن از چاله به چاه بزرگتری بوده است.
امیدوارم آیندگان با خوندن تاریخ زمان ما سرافکنده نشن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر