ما ایرانیان استاد چسبیدن به فرعیات و گم کردن مسیر اصلی هستیم. اینقدر در مسایل فرعی خود ساخته که نه مهم هستند نه فوری غرق میشیم که موضوع اصلی را کلا فراموش می کنیم.
از روزهای آغازین جنبش هم چنین اشتباهی از سمت ما صورت گرفت و بیخود درگیر مسایلی شدیم که خیلی از آنها توسط حکومت ایجاد میشد و توسط مزدوران داخلی و خارجی اش بسط می یافت. از روز اول مثلا نگران این بودیم که شاید رهبران جنبش استادگی نکنند ، اینقدر شک و شبهه و اتهام به رهبران جنبش از سمت حکومت و اپوزیسیون خارج ایجاد شد که بعد از چندی شاهد این بودیم که دوستان به جای حساب کشی از حکومت از رهبران جنبش خواهان حساب کشی در مورد اعدامهای دهه 60 هستند.
چیزی که فراموش کردیم اعدامهای فله ای و نا عادلانه همین 2 سال اخیر بود ، به جای اینکه حساسیت مردم را در مورد اعدامهای بیشمار حکومت در همین سالها را برانگیزیم ، چسبیدیم به موضوع فرعی اعدامهای سال 67 و عجبا که به جای حکومت رهبران مخالف حکومت را نشانه رفتیم ، یعنی دقیقا گزینه مطلوب حکومت، به این گونه بود که حکومت از زیر فشار اعدامهای مخفی خود فرار کرد و توپ را با زیرکی به زمین مخالفان خود انداخت.
اکنون نیز با گذشت نزدیک به دو سال از آغاز جنبش این روند متاسفانه ادامه دارد و باز هم متاسفانه اپوزیسیون دست ساز رژیم و نیروهای ستون پنجم جنگ نرمی در حال تزریق مشکلات و مسایل فرعی به جنبش هستند تا موضوع اصلی فراموش شود.
به راستی چه هدفی کوتاه مدت تر و فوریتر از آزادی زندانیان سیاسی هست ؟ که به جای آن به اهداف بلند مدت تر می پردازیم؟
به راستی چرا اپوزیسیون خارج از کشور از آزادی یا مرخصی زندانیان سیاسی اصلاح طلب برآشفته می شوند؟ گویا ژست بیطرفی و حقوق بشر ایشان تنها مصرف تبلیغاتی دارد و آنها هم مخالفان عقیدتی خود را زندانی و مرده می خواهند.
به خود آییم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر