از زمانیکه سایت کلمه و دیگر رسانه های جنبش در مطلبی به سبز شدن دانشگاه تهران و پخش جزوه هایی برای دانشجویان جدیدالورود دانشگاه تهران اشاره کردند انتظار می رفت که مخالفان جنبش تمام تلاش خود را برای انکار یا تمسخر این حرکت انجام دهند.
اما نکته شگفت آور شروع اعتراضات طیف های خارج از کشور و غیر مذهبی جنبش به این حرکت خلاقانه بود که توسط انجمن های اسلامی دانشگاه ها و در راستای پیشبرد اهداف اطلاع رسانی جنبش سبز صورت گرفت.
نکته ای که این دوستان به آن معترضند اینست که معتقدند اصلاح طلبان با این اقدامات میخواهند جنبش سبزمان را مصادره کنند و با تحلیل هایی که با قلب واقعیت و گزینش بخش هایی از خبرهای مختلف کنار هم است سعی در القای این هستند که اصلاح طلبی و به زعم آنها اصلاح طلبی دینی - حکومتی نفس های آخر خود را می کشد و با این اقدامات سعی در مصادره جنبش دارند.
در زمانیکه اصلاح طلبان داخل کشور با انواع اتهامات واهی و بدون طی تشریفات قضایی محاکمه می شوند شاهد دادگاههای مجازی سران اصلاح طلب توسط دوستان مدعی آزادی بیان و حقوق بشر هستیم ، شاید در توافقی نانوشته حکومت دیکتاتوری حکم دادگاههای حقوق بشری این دوستان را برای مبارزانی همچون زید آبادی و عیسی سحر خیز و مصطفی تاجزاده و ... اجرا می کند و شگفتا که در مقابل تقاضای شکستن اعتصاب غذای زندانیان سیاسی توسط جمعی از سران اصلاح طلب گلایه میکنند که چرا اصلاح طلبان همچین تقاضایی میکنند شاید دوستان ماجراجوی ما اعتصاب غذا و جان انسانهای آزاده را همانند بازیهای کامپیوتری خود می دانند که قابل ریست کردن است.
اگر قبول کنیم که جنبش سبز دارای طیف های گوناگونی است که همگی مخالف حکومت استبدادی اشغالگر ایران هستند اینگونه دادگاهها و قلب واقعیت ها و ایجاد نفاق و دوری در جبهه مخالفان نظام ولایت فقیه به چه معنی است؟
آیا اینکه اصلاح طلبان هم پا رو پا بگذارند و همانند دوستان ماجراجوی آزادی دیده خارج نشین - منظور کسانی است که جزو تحریمیها بودند و نه عزیزانی که در داخل هزینه دادند و بالاجبار ترک وطن کرده اند - دستور لنگ کردن حکومت دهند برای این قهرمانان مجازی حقوق بشر ایران مقبول می افتد که اصلاح طلبان نفس های آخر را نمی کشند و نمی خواهند جنبش مردمی آزادیخواهی آنها را مصادره به مطلوب کنند؟
اگر نبودند انسانهای شریفی همانند میر حسین موسوی و کروبی که با صداقت و شجاعت خود رازهای پنهان این حکومت اختاپوسی نظامی را برای مردم رو کنند آیا جنبشی برای تغییر شرایط موجود به وجود می آمد که اینگونه شرافت خود را به اندکی جلوی دید بودن می فروشید؟
اگر می توانید و عافیت طلبی اجازه می دهد شما هم جزوات مورد نظر خود را در بین مردم پخش کنید تا همگان از آرزوها و آمال و آرمانهای شما مطلع شوند اما اینکه در این شرایط خفقان کنونی کشور هر گونه اقدام آگاهی بخش که باعث اتصال بدنه مردم به سران جنبش می شود را تخطئه کنید جز از نادانی بر نمی آید.
سخن آخر اینکه جبهه مخالفان حکومت با توجه به گستردگی و تنوعی که دارد می تواند و باید از این ابزار برای گسترده کردن حمایت مردمی استفاده کند و تنها با وحدت بین نیروها است که اعتماد ملی و وحدت ملی ایجاد می شود تا وزنه سیاسی مردم نسبت به حکومت سنگین تر شود و آنوقت می توان در مورد انتخابات آزاد که قدم بعدی همه ماست مذاکره کرد.
همراه شو عزیز کین درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمیشود...
۱ نظر:
اگر منظور شما این است که همه بخشهای جنبش سبز از پخش وصیت نامه آقای خمینی و نوشتههای شریعتی دفاع کنند و حتا خود نیز آن کنند، من تا حدی به این روش شک دارم و مطمئن نیستم که درست باشد. چون همان است که در انقلاب اسلامی رخ داد یعنی برای پیروزی همه (از کمونیست تا ملی تا ملی مذهبی تا مذهبی) حول آقای خمینی جمع شدند و فاجعه ببار آورد. مشکل این است که ما ملت پررویی هستیم. فردای پیروزی محتمل جنبش سبز، امثال کدیور با اتکا به همین پشتیبانیها چیزهایی خواهند گفت و خواست که خواسته همه و حتا شاید اکثریت نیست. مگر ندیدید که همین دیروز در مورد شعار نه غزه نه لبنان دروغ گفت در حالی که میتوانست سکوت کند (یعنی لازم نبود حتا آنرا تایید کند).
من امثال آقای سحر خیز، زید آبادی، کروبی و موسوی و بقیه را دوست دارم ولی دیگر به هیچ انسان حتا خوبی اعتماد ندارم چون هر انسانی با دیدن قدرت منحرف میشود. در عین حمایت از آنها (حمایت از خودشان و آرمانهای مشترک نه ایدهآلهای اختصاصی آنها) باید مواظب آنها بود و انتقاد کرد. در ضمن زندان رفتن و صدمه دیدن آنها باعث قدردانی ما در فرداست ولی از امثال من نخواهید بکه بخاطر تلاش آنها خود را در بست در اختیار آنها قرار دهم، چون مگر همان لاجوردیها، مسعود رجویها، رفسنجانیها، خامنهایها نبودند که در زندان شاه سختی کشیدند؟ دیدید که پس از پیروزی چه کردند! زندان رفتن و سختی کشیدن دلیل بر درستی راه نیست. خارج نشینان هم به علت خارج نشینی ترسو و بی عمل نیستند. موقعیت فرق میکند نه اینکه آنها بد باشند و اصلاحطلبان خوب.
موسوی چیزهای خوبی گفت ولی آیا باز به این چیزها اعتماد هست؟ نه! چون آقای خمینی هم پیش از پیروزی خیلی حرفهای خوب زد. پس ضمن حمایت از اقای موسوی و اصلاحطلبان باید مواظب آنها بود، شدید هم باید مواظب بود.
ارسال یک نظر