۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعه

پسرم ما کلی با خامنه ای جنگیدیم

- پسرم ما کلی با خامنه ای جنگیدیم. - خوب چیکار میکردید؟ - بدون رضایتش نفس میکشیدیم

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

خبر آمد خبری در راه است

تیم مدیریتی انجمن حجتیه معتقدند امام زمان در 14 خرداد امسال ظهور میکنه! 

چرا این خبر برای مردم مهم است؟

1- با ظهور امام زمان نایبان او  (خامنه ای) خلع میشوند.
2- با ظهور امام زمان نوبت به عدالت جهانی (جنگ جهانی سوم) می شود.

ظاهرا تیم حجتیه احمدی نژاد که قریب به 20 سال در تمام ارکان رژیم منحوس جمهوری اسلامی نفوذ کرده بودند و پس از انتخابات 88 آخرین ضربه ها را برای تضعیف جایگاه خامنه ای و حکومت نزد مردم به رژیم وارد کرده بودند در آخرین پرده نمایش خود امام موهوم را از غیبت کبری خارج خواهند کرد تا جهان را یکسره در آشوب و جنگ فرو ببرند.
پارسال در یکی از مطالبم گفتم که احمدی نژاد که با زیرکی خشم مردم را به سمت حکومت کشانده و با راه انداختن فتنه اصلی با نام مبارزه با فتنه سبز هم مردم را به وسیله حکومت تضعیف  کرد و هم حکومت را به شدت متزلزل و شکننده کرد و با زندانی کردن جمع بسیار زیادی از سیاسیون تقریبا خامنه ای را بی دفاع ساخته. 
مردم مراقب باشند که در دام حیله های احمدی نژاد و جنگ قدرت بین او و خامنه ای درگیر نشوند که از دعوای قدرت گرگ و شغال آنکه ضرر میکند خود مردمند.
چیزی که این احمقها هنوز درک نکرده اند قدرت خشم مردم است و اینگونه فکر میکنند که می توانند با سرکوب و کشتن جمع زیادی از مردم برای همیشه حکومت کنند و ممکن است در ذهن های کثیف خود در فکر صدمه جانی به رهبران سبز و ناپایدار کردن شرایط کشور برای انجام کودتای سیاه خود باشند...

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۰, جمعه

آقای خاتمی قوه تفکرتان را از دست دادید؟

سایت‌های محافظه‌کار با حمله به محمد خاتمی اعلام کردند در وقایع پس از انتخابات تنها به علی خامنه‌ای «ظلم» شده و برخلاف گفته رئیس جمهور پیشین ایران، ظلمی به مردم نشده که بخواهند آن را ببخشند. محمد خاتمی اخیرا گفته که «اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می‌گذرد.»
آقای سید محمد خاتمی واقعا این روزها چند ساعت تفکر میکنید؟ اصلا فکر هم میکنید و همچین سخنانی بر زبان می آورید؟
آیا به نظام و رهبری ظلم شده که برای نگه داشتن دولت احمدی نژاد از قدرت مطلقه خود سو استفاده کرد و بر علیه مردم نجیب کشورش کودتا کرد؟ 
اصلا خبری از میر حسین می خوانید؟ از کروبی؟ از سایر زندانیان سیاسی؟ با خانواده زندانیان سیاسی صحبت کرده اید؟ خوانده اید چه بلایی سر زندانیان زن در زندان قرچک می آورند؟ از عیسی سحر خیزها خجالت نمی کشی؟ از خانواده نداها و سهراب ها و محمد مختاری ها چه؟ از این همه خانواده ای که عزیزانشان را به خاطر توهم و دیکتاتوری کثیف یک مشت لات بی سروپا در تشکیلات جهنمی اطلاعات سپاه و بیت رهبری از دست داده اند شرم نمی کنید؟
چیزی در مورد چوب دو سر طلا شنیده اید؟ فکر میکنید سیاست دوگانه اصلاح طلبی هنوز هم خریدار دارد؟ همرزمان خود را در زندان و گوشه قبرستان نمی بینید؟
نخیر جناب خاتمی، مردم هزینه بسیاری برای حماقت و خونخواری رهبران کثیف جمهوری اسلامی داده اند و هیچ وقت از خونهای به ناحق ریخته شده فرزندانشان نمی گذرند، تاریخ گواه است که در پس قرون سیاه وسطی کلیسا ، رنسانسی باشکوه است اگر مردم قدرت خود را باور کنند، خلافت قرون وسطایی آخوندها هم به زودی به گورستان تاریخ خواهد پیوست و ایرانی آزاد و سکولار به ارمغان خواهد آمد، پیروزی با مردم است نه دیکتاتور...

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۹, پنجشنبه

آیا ایران دوران گذار به رنسانس را تجربه میکند؟

برای اینکه شرایط ایران معاصر را بررسی کنیم ابتدا مروری میکنیم بر قرون وسطی در اروپا:

قرون وسطی در تاریخ اروپای غربی یکی از مهم‌ترین مراحل تاریخی است که از ۴۰۰ میلادی تا ۱۴۰۰ میلادی را در بر می‌گیرد. در بعضی از موارد از قرون تیره یا Dark age یاد می‌شود که از ویژگی‌های آن تاریک اندیشی، اختناق و حاکمیت اولیاء و اصحاب دین در مناسب مختلف است. در این دوران دین به عنوان یک مکتب کلی بر تمام جامعه سیطره انداخته و هیچ حرکتی خارج از این مساله قابل تبیین نیست. دین نوعی اقتدار همه گیر دارد و حوزه سیاست، اقتصاد، جامعه و فرهنگ و افراد را تحت نظارت و کنترل دقیق خود دارد.

قرون وسطی اولیه

در قرون وسطی اولیه که بعد از فروپاشی امپراتوری روم و یونان و یا تغییر کیش این نظام‌ها به مسیحیت آرام آرام شاهد تحول در ساختار اجتماعی و اقتصادی هستیم. عمده‌ترین تحول در زیر بنای اقتصادی این جوامع صورت می‌گیرد؛ یعنی نظام تولیدی مبتنی بر برده‌داری جای خود را به نظام تولید مبتنی بر ارباب و رعیتی یا فئودالیته می‌سپارد. در نظام فئودالیته همانند نظام برده‌داری دو طبقه اجتماعی اصلی در ارتباط با مناسبات تولید نقش تعیین کننده دارند.
۱. طبقه فئودال یا زمین‌داران، صاحبان املاک و اراضی، کشتزارها، مزارع، چمنزارها، مرغزارها، شکارگاه‌ها و حتی بیابان‌ها و کوه‌ها که در قالب قلعه‌ها، ده‌ها و قصبه‌های اربابی به عنوان اراضی تحت مالکیت این اشخاص محسوب می‌شوند.
۲. طبقه عظیم و گسترده دهقانان و کشاورزان و همراه با طبقات میانی و واسط دیگر.
در این دوران یک نوع تمایز بین نظام فئودالیته به عنوان نظام سیاسی با نظام کلیسا به عنوان نظام فکری- فرهنگی به چشم می‌خورد. کلیسا و دولت در موازات هم حرکت می‌کنند. گه‌گاه تضادها و همکاری‌هایی بین آنها دیده می‌شود. نظام فئودالیته برای تداوم خود نیازمند نوعی عقاید رسمی است تا بتواند به کمک آن ایدئولوژی به توجیه اعمال و رفتار خود پرداخته و اقدامات خود را مشروع سازد. بنابراین در این دوران ارباب دولت، مقامات و اولیاء سیاست متوجه کمک گرفتن از اصحاب کلیسا و روحانیون می‌شوند. یعنی نیاز دارند که پایه‌های فقهی و شرعی این ساختمان فراهم شود. کلیسا نظام سیاسی فئودالیته را تقدیس کرده، پس توده‌ها سر تعظیم فرود می‌آورند. 

قرون وسطی ثانویه
در قرون وسطی ثانویه این مرزبندی (تفکیک دین و سیاست) از میان برداشته می‌شود. تا پیش از این، این دو طبقه جداگانه بودند و با هم کاری نداشتند. اما با ورود به قرون وسطی میانه کلیسا داعیه سیطره یافتن بر عالم سیاسی را در سر می‌پروراند. به عبارتی دیگر بین دین و سیاست نوعی وحدت ایجاد می‌شود. پاپ‌ها هستند که پادشاهان را تعیین می‌کنند و بر آنها نظارت کامل دارند.

 قرون وسطی پایانی

مراحل پایانی قرون وسطی متأخر همراه با ظهور و برآمدن جنبش‌های اجتماعی و سیاسی مختلف همراه است. زمینه‌ها برای پیدایش نهضت‌های فکری و علمی و در نهایت سر بر آوردن دو سده ۱۴ و ۱۵ میلادی که از آن تحت عنوان دوران نوزایی یاد می‌شود. در این دوران دستگاه و نظام فلسفی کلیسا که از قرن ۱۱ شروع شده بود و همچنان تا قرن ۱۷ هم ادامه پیدا کرد یعنی نظام موسوم به اسکولاستیسم که به آیین مدرسی موسوم است مبنای اصلی توجیه و دفاع از حاکمیت و دستگاه دین و دولت محسوب می‌شد. این آیین مبتنی بر آموزه‌های مسیحیت، همراه با گرایش‌های فلسفی افلاطونی، فیثاغورث، آراء رواقیون و نقطه نظرات فلوطین یا نحله نو افلاطونی و دیدگاه‌های سن آگوستین است. 


رابطه نهاد دین و سیاست در ایران در دوران پهلوی همانند  قرون وسطی اولیه بود اما با سرکار آمدن جمهوری اسلامی کم کم نهاد دین و سیاست مرزبندی خود را از دست دادند و روحانیون زمام حکومت را به دست گرفتند که دقیقا همانند قرون وسطی ثانویه است اما از اواخر دوران اصلاحات و علی الخصوص جنبش مردمی در سال 88 ما شاهد ظهور جنبش اجتماعی و سیاسی گسترده ای هستیم که نوید پایان یافتن سیطره دین بر حکومت را میدهد.
در واقع ما شاهد تکرار دوران قرون وسطی اروپا در کشورمان هستیم اما با سرعتی بسیار بیشتر که با توجه به اینکه در عصر ارتباطات و انقلابهای فکری به سر میبریم کاملا قابل درک است.
حال باید دید دوران گذار از قرون وسطی پایانی ایران و ورود به رنسانس چه میزان طول خواهد کشید و چه هزینه هایی برای این اصلاح بزرگ باید پرداخت.
در واقع در بعد بزرگتر جهان اسلام شاهد جنبش های مردمی دموکراسی خواهی است و باید گفت جهان اسلام هم درست 1400 سال بعد از پیدایش شاهد دوران رنسانس خود خواهد بود.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سه‌شنبه

نامه جمعی ازوبلاگ نویسان سبز خطاب به مبارزان سوری


    موج برخاسته از  سرکشی مردمان از زیر یوغ بندگی ظالمان، با گذر از ایران و تونس و مصر و لیبی و یمن و بحرین،  امروز قدرتمندتر و عظیمتر،  به کاخ حاکمان سوریه رسیده است.  گویی که این موج سرکش سر ایستادن ندارد و مشعل آزادیخواهی دست به دست گشته و اینک بر فراز دستان شما مردمان سوریه قرار گرفته است. مشتان گره کرده و اراده با شکوهتان و پایداری سرسختانه تان  به رغم شدت سرکوبها و خونریزیهای دستگاه فاسد و سرکوبگر حاکمان سوری، تحسین ایرانیان و جهانیان را برانگیخته است.
 آزادیخواهان ایران نیز که خود ذیل لوای پرچم سبز مبارزه، به فردای آزادی چشم امید بسته اند، از روز نخست کنجکاوانه و مشتاقانه مبارزه شما مردم سوریه را دنبال می کنند و پیروزی تان را به آرزو نشسته اند و خود را در خشمها و هیجانها و امیدهایتان شریک می دانند. دریغ که آن سوی میدان، حاکمانی نشسته اند که قلب های مرعوبشان مانع از درک حماسه حضور مردم می شود و از هراس فرو ریختن بنای استبدادشان حکم به خونریزی می دهند و بر موج خروشان مردم شمشیر می کشند و نمی دانند که  موجهای بلندتر که از پی می آیند به مراتب ویرانگرترند.
  برای هر ملت، روزی فرا می رسد که شرافت و سربلندی خویش را در بوته آزمایش می بیند و برای پاسداری از آن ناگزیر به قیام می شود. حماسه ای که شما مردم سوریه به تصویر کشیده اید حماسه ای آشنا برای ما مردم ایران است. در هر خبری که از زیر شدیدترین فشارها و سانسورها به دست ما می رسد و در هر فیلمی که از آماج رگبار مسلسلهای نظامیان سوری به تصویر کشیده می شود، داستان مبارزه خود را می بینیم. همین همداستانی است که جنبش های آزادیخواهی منطقه را در کنار هم می نشاند و جباران و حاکمان سرکوبگر را در جبهه مشترک قرار می دهد. حاکمان همدست منطقه، امروز در سرکوب مردم  منافع  مشترک پیدا کرده اند و  در جنایت،  یکدیگر را همراهی می کنند. یکی دستگاه تبلیغ و دیپلماسی اش را مامور می کند که قتل شهروندان مبارز را مشروع جلوه دهد و آزادیخواهان را به عنوان فتنه گران و آشوبگران جلوه دهد و دیگری لشکر سرکوبش را به همراهی در جنایات  گسیل می دارد؛ یکی لشکر سرکوب به بحرین می فرستد و دیگری جوخه های امنیتی اش را به سوریه.اوج این نمایش های فریبکارانه آنجاست که  مدعیان رهبری مسلمین جهان از تریبون نماز جمعه تهران برای مردم مصر خطبه می خوانند و برای مردم فلسطین جامه می درند و در همان حال کشتار سوریان را مشروع اعلام می دارند. این ادامه همان توهم  مالیخولیایی است که اجازه می دهد بر مسند خداوندگاری تکیه زنند و بدین سان  بی محابا درباره جان افراد به قضاوت بنشیند و یکی را شهید بخوانند و دیگری را فتنه گر. از همین روست که امروز سیاهی چهره شان هویدا شده و تایید  جنایتهای شرکای سیاسی  و همدستی شان با ظالمان منطقه، طشت رسوایی شان را  بر زمین انداخته است. 
 تحولات اخیرمنطقه حداقل حسنش این بوده که پرده از چهره نفاق آلود حکومت هایی که پشت دفاع از فلسطینیان و مخالفت با اسراییل پنهان شده اند و مسایل اعراب فلسطین را در هیاهوی تبلیغاتی وجه المصالح اهداف شوم خود کرده اند تا مشروعیتی کاذب برای خود و حکومت نامشروعشان ایجاد کنند برداشته است. مگر می توان همزمان هم مدعی دفاع از حقوق ملت فلسطین بود و هم به کشتار مردمان کشور خود دست زد؟ مگر می توان با موضوع حقوق بشر با استاندارد های دوگانه برخورد کرد و آدم کشی در فلسطین را محکوم کرد اما کشتار در کشور تحت حکومت خود و یا در کشورهای مشترک المنافع را جایز برشمرد؟ این ترفند دروغین حکومت های خودکامه کشورهای عربی از یک سو و هیاهوی تبلیغاتی حکومت مستبد ایران برای بهره برداری سیاسی از اوضاع آشفته فلسطینیان از سوی دیگر، قطعا از این پس نمی تواند موجبات فریب مردم منطقه را فراهم آورد. 
سوای عملکرد غیرقابل دفاع حکومت نامشروع و کودتایی ایران، ریخته شدن خون مبارزان سوری، براستی به جان آزادیخواهان ایرانی ناگوار آمده است.  ایمان داریم که  به مدد پایداری مردمان ، بیرق ظلم برچیده خواهد شد و کاخ لرزان استبداد در برابر شکوه حضور مردم فروخواهد ریخت.   خون آزادیخواهان سوری، فرش قرمزی خواهد شد برای قدوم مبارک آزادی. این سان که شما  ملت سوریه پرچم مبارزه را  با صلابت در دست  گرفته اید، و اینچنین پرغرور در اهتزازش پایمردی می کنید، دیر نباشد که بیرق  پیروزی را بر قله سعادت برافرازید. بدانید و آگاه باشید که در این راه آرزو و دعای خیر آزادیخواهان جنبش سبز  ایران، بدرقه راهتان خواهد بود.
جمعی از وبلاگ نویسان سبز


  • آخرین لیست وبلاگ های امضا کننده را از http://spinooza.blogspot.com دنبال نمایید.
  • در صورت تمایل به  امضا نمودن این نامه و اضافه شدن به لیست امضاکنندگان، پس از انتشار این مطلب در وبلاگ خود، آدرس لینک مربوطه را به آدرس spinooza56@gmail.comایمیل نمایید.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۷, شنبه

احمدی نژاد بازنده بزرگ

احمدی نژاد همان روز که مردم را خس و خاشاک خواند باخت، احمدی نژاد سیاستمدار نیمه دیوانه ای است که قدرت را نه در خواست مردم که در رمل و اسطرلاب جن گیران و دعانویسان و در بنگ خالص رهبر متوهم ایران  سراغ میگیرد.
آن روز که میر حسین موسوی، احمدی نژاد را فردی دروغگو و دولتش را دولت رمالی و کف بینی خواند نشان داد که بصیرت نه به ادعاست که به دانش و آگاهی است و چه زیباست دیدن روزهای به ثمر نشستن صبر و استقامت و آگاه سازی بزرگ مردی که تن به بندگی دیکتاتور نداد و آزادگی را فریاد زد.
آری، محمود احمدی نژاد که زمانی سرمست از پیروزی پوشالی تقدیمی دیکتاتوری خامنه ای بود و در مناظره های انتخاباتی از خانواده رقیبان خود هم مایه میگذاشت و مردم را نه سرچشمه قدرت که بردگان قدرت فرض میکرد اکنون در وضعیتی است که نه راه پیش دارد نه پس.
نه 24 میلیون رای نداشته اش میتواند پشتیبانش باشد نه دیکتاتوری که قدرت خود را در خطر میبیند و نه جن گیرانی که آینده را برایش پیش بینی میکردند که اگر جن و جن گیری میتوانست کسی را نجات دهد شاه سلطان حسین خیلی پیش تر از اینها دست به دامان اجنه شده بود.
احمدی نژاد به پایان سلام کن...