۱۳۹۰ اردیبهشت ۷, چهارشنبه

دلیل مبارزات بدون نتیجه مردم بر علیه حکومت - قسمت اول

مبارزه سیاسی نیاز به حداقل آگاهی نسبت به مناسبات اجتماعی و حکومتی دارد بدون این اطلاعات تمامی پیش بینی ها و راهکار های انتخابی پوچ و بیفایده هستند و یا در جهت منافع دشمن.
رژیم اسلامی بیشتر قدرت ذهنی خود بر علیه مردم را به واسطه عدم شفافیت در اخبار و اطلاعاتی است که در اکثر کشورهای آزاد حق طبیعی مردم محسوب می شوند.
حتما شما هم دیده اید که حتی رهبران مخالفان هم از شیوه تهدید به افشای حقایق سود میبرند حقایقی که در صورت اطلاع مردم ممکن است ریشه فساد اعظم کشور یعنی حکومت را در هم بپیچد و هیولای ترسناک کاغذی سپاه و باندهای مافیای طبقه حاکم را با جرقه ای به آتش بکشد.
حال با این شرایط که اخبار به صورت قطره چکانی منتشر می شود و حجم اخبار درست به اخبار سوخته و دروغ و قلب واقعیت شده توسط حکومت به صورت وحشتناکی کمتر است اصولا عموم مردم ایران قادر به تشخیص حرکت های حساب شده حکومت نیستند و به همین دلیل اغلب باید با احساس تصمیم بگیرند که تجربه 30 ساله نشان داده که در آخر این حکومت است که پیروز از این میدان ناجوانمردانه خارج می شود و مردم باز هم مقهور و مرعوب و خسته از سیاست می شوند و منتظر منجی عادل و مقتدر و صادق می مانند تا آنها را از شر این حکومت ظالم نجات دهد...
--- ادامه دارد ---

۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه

سید خراسانی و شعیب ابن صالح در حال دفع فتنه

سید خراسانی و شعیب ابن صالح در حال دفع فتنه 

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳, شنبه

کسی از سرنوشت این دانشجو خبری داره؟

عکس یکی از دانشجویان سبز که پارسال به شدت شکنجه شده و به کما رفته بود .
با ما میخندید با ما فریاد میزد با ما شعار میداد با ما فرار میکرد اکنون او تنهای تنهاست و ما همچنان در خوابیم...

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲, جمعه

نامه جمعی از وبلاگ نویسان سبز به شورای هماهنگی راه سبز امید


جنبش سبز اگر چه در لحظاتی سخت و دشوار به سر می برد اما به واقع تجربیات ارزشمندی که از خلال رویدادهای ایام پس از کودتای انتخاباتی 88  بدست آمد و روابط و ساز و کارهای رسمی و غیر رسمی نهادینه شده در لایه های مختلف اجتماعی و سیاسی، جنبش را مجهز به توانمندی هایی نموده که گذر از این ایام عسرت به روشنای آزادی از همیشه هموارتر به نظر می رسد. جنبشی که در ابتدای شکل گیری با شعارهایی مبهم، پراکندگی مطالبات، چشم اندازهایی ناروشن، ساختارهایی شکل نگرفته و بعضاً درون فرساینده مواجه بود، امروز به مدد خون هایی که داده شد، عمرهایی که در زندانها سپری شد، بحث و نقدهایی که در مجامع سبز شکل گرفت و روشنگریهایی که صورت پذیرفت، از آن دوران به سلامت گذار نمود. امروز می توان مدعی شد که جنبش به شناختی هر چند کلی از حیث اهداف، چشم اندازها، موانع و آسیب ها دست یافته است. در این روند نقش راهبری خردمندانه و پایمردانه آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی اهمیتی به سزا داشته است. این دو همراه بزرگوار علیرغم محدودیت ها و با علم به هزینه ها، در سخت ترین لحظات از میان دشوارهای موجود راهی می گشودند و امید را به جنبش و بدنه ی جوان آن تزریق می کردند. اگر چه موسوی و کروبی خود هیچگاه مدعی رهبری جنبش نبودند، اما همین تاکید آنها بر وجود «راه» در «به ظاهر بن بست های موجود» و همچنین ثبات قدم و نفس همراهی بی تکلف شان با مردم سبب گردید که رهروان جنبش سبز  آنها را به رهبری برگزینند. از جمله نقش های محوری که این رهبران برگزیده ایفا کردند تلاش بی وقفه شان در گسترش مرزهای جنبش با رویکردی تکثرگرایانه و پرهیز از مرزبندی های تصنعی بود. تلاشی که می تواند و باید چراغ راه آینده جنبش باشد.
حرکت جنبش سبز به سمت ساختار یافتگی از یک سو و قدرت راهبری و انسجام بخشی موسوی و کروبی از سوی دیگر، سبب گردید که حاکمیت کودتایی نگران از قدرت رو به گسترش جنبش سبز، به حبس و حصر ایشان و همسرانشان اقدام کند. پس از این بود که شکل گیری شورایی به نام شورای هماهنگی راه سبز بیم و امیدهایی را در بدنه ی جنبش ایجاد نمود. در این میان گروهی که پیش از دستگیری موسوی و کروبی به صورت سازمان یافته به تخریب و تضعیف آنها می پرداختند و به اسم آزدیخواهی کمر همت به خدمت کودتاگران بسته بودند، همانطور که پیش بینی می شد،  امروز که این رهبران در حبس رژیم به سر می بردند، با تغییر سوژه به تخریب نهادهای برآمده از راه سبز امیدی که موسوی و کروبی گشودند می پردازند. علیرغم وجود چنین جریانی، نمی توان منشأ همه ی نقدهای وارد بر عملکرد جنبش را از این دسته دانست. جنبش و نهادهایی که در راهبری جنبش نقش دارند ناگزیرند که گوشی شنوا برای نقدهای داخلی داشته باشند، آنچنان که موسوی و کروبی نیز چنین کردند و همواره پذیرا و پاسخگوی نقدهای وارده بودند. چنین نقدهایی، راه را بر کج روی ها، کند رویها و تندروی ها خواهد بست.
امروز که قریب به دو ماه از شکل گیری شورای هماهنگی می گذرد، امضا کنندگان این نامه نه در قالب یک تشکل سیاسی یکپارچه و در راستای اهداف سیاسی و منافع گروهی بلکه از موضع منتقدین دلسوز جنبش و از روی احساس وظیفه و مسئولیت به نقد عملکرد و کارنامه ی «شورای هماهنگی راه سبز امید» می پردازند. اگر واقع بینانه به عملکرد این شورا نگاه شود، انفعال و بی تحرکی مجموعه مذکور چنان بوده که کارنامه کارکردش اصولا خالی تر از آن است که قابل نقد باشد. نقدهایی که درباره ماهیت، ساختار و شفافیت مکانیزم ها در این شورا مطرح شده و می شود، اگر چه در جای خود قابل طرح و بررسی است، اما با درک حساسیت ها و شرایط موجود، می توان از این نقدها موقتا عبور کرد و تنها از منظر عملکرد شورا در مدیریت اعتراضات و حوادث پیش روی جنبش سبز به بررسی و نقد شورا و تحرک اعضایش پرداخت. اما متاسفانه در این سوی داستان نیز چیز چندان قابل عرضی وجود ندارد و بیم آن می رود که چنانچه این سکوت و انفعال ادامه پیدا کند، نه تنها نقش این شورا در سایه تردید قرار گیرد، بلکه خلا رهبری جنبش  باعث از هم پاشیدگی و فروپاشی جنبش شود.
میراثی که اکنون در برابر دیدگان ما قرار گرفته ماحصل سالها مبارزه در راه آزادی است که اینک در جنبش سبز تبلور یافته است. راهبری چنین مجموعه ای آن هم در شرایطی چنین خطیر مسئولیت سنگینی است که موسوی و کروبی به خوبی از عهده ی آن برآمدند. این همراهان سبز به خوبی با ریشه ها و علل شکل گیری جنبش سبز آشنا بودند و دقیقا از همین منظر بود که توانستند با درایت کافی راه دراز گذشته را به وضعیت کنونی جنبش سبز پیوند زنند و فارغ از تنگ نظری ها و مرزبندیها، مصلحت مردم ایران و جنبش سبز را در نظر بگیرند و سرلوحه تصمیم گیریهایشان قرار دهند. به عبارت دیگر آنچه باعث جلب اعتماد بدنه جنبش سبز به این همراهان بزرگ شد صداقت و پایمردی آنان بود. مردم به عینه می دیدند که این همراهان سبز بر خلاف  بسیاری از گذشتگان، به جای  آنکه به مصالح حکومتی خودکامه بیندیشند، به مصالح ملی مردمی می اندیشند که سالهاست برای رسیدن به آزادی در تکاپو هستند. شورای هماهنگی نیز تنها زمانی خواهد توانست نقشی در مدیریت راهبردی اعتراضات جنبش داشته باشد که پرامید و ثابت قدم در همان مسیر گام بردارد. آنچه برای این شورا و جایگاهش وجاهت می آورد نه انتساب به آقابان موسوی و کروبی، که نحوه عملکرد این شوراست. موسوی و کروبی خود نیز جایگاه کنونی شان را به تدریج و در خلال ایام و پس از اثبات همراهی شان به دست آوردند. شورای هماهنگی نیز از این قاعده مستثنی نیست و می بایست با شفافیت بیشتر و عملکرد موثرتر و فعالانه تر اعتماد چشم های نگران بدنه جنبش را بدست آورد.
انتظار بر این نیست که این شورا در دام تندرویها بیفتد اما راه گریز از تندرویها، انفعال نیست. واقعیتی که امروز شاهد آن هستیم این است که به واسطه سکوت و انفعال شورا، فاصله آن با بدنه جنبش سبز، که روزی مطالبت و اعتراضات خود را از زبان موسوی و کروبی می شنید، هر روز بیش از دیروز می شود. چنین سکوتی از یک طرف باعث یاس و سرخوردگی بدنه جنبش می شود و از طرف دیگر، راه را برای ایجاد چندپارگی در جنبش و فرصت طلبی گروههایی که در زمان حضور موسوی و کروبی در سایه قرار گرفته بودند باز می گشاید. حبس و حصر راهبران برای جنبشی که چندان هم متکی به رهبران خود نبوده است می تواند یک فرصت تلقی شود. تبدیل این تهدید به فرصت و ادامه ی راه  نیاز به مدیریت و تحرک  و هماهنگی بیشتری دارد و فلسفه ی تشکیل شورای هماهمنگی نیز همین بوده است. نجواهای گاه به گاه ، پراکنده و مبهم شورای هماهنگی متناسب با نقش و جایگاه متصور شده به این شورا نیست. ادامه ی این سکوت و تردید در حرکت و سردرگمی در یافتن نقشه ی راه، گرد ناامیدی و یخ زدگی را بر فضای جنبش پاشیده، صف آزادیخواهان سبز را پراکنده و به جای هماهنگی، ناهماهنگی به ارمغان خواهد آورد.
لذا ما امضا کنندگان این نامه خواستار آن هستیم که شورای هماهنگی ضمن خروج از انفعال موجود، نقشی فعال تر در عرصه تحولات پیش رو بر عهده بگیرد و در عین حال رویکرد تکثرگرایانه ی موسوی و کروبی را همچنان در کالبد راهبری جنبش حفظ نماید تا در سایه ی چنین مدیریتی انسجام جنبش کماکان حفظ گشته و پیوندهای درونی آن گسسته نگردد. راه سبز امید و آزادی به خوبی توسط موسوی و کروبی و سایر همراهان سبز ترسیم شده است. پایمردی در اهداف و همراهی با مردم شیوه کارآمدی است که موسوی و کروبی بدان پایبند بودند. رجای واثق داریم که ادامه چنین روندی، ما  را به منزلگاه آزادی رهنمون خواهد ساخت.

آزمودم عقل دور اندیش را - بعد از این دیوانه سازم خویش را

این نوشته نه به منزله پایانی بر آرمانهایم است که نشان دهنده آغازی دوباره است بر هر آنچه آن را آرمان میخواندم.
 روزگار سیاهی را میگذرانیم سپاهی سیاه بر چشم و گوش و دهان ما قفل زده که نه ببینیم نه بشنویم و نه بگوییم، دستهایمان بسته و پاهایمان به زنجیرند و تنهایمان رنجور از ضربه های شلاق و ذهن هایمان آزرده از هجوم سیل آسای اخبار بد، صبحگاهان با صحنه اعدام از خواب بیدار میشویم و شامگاهان خسته از بیگاری طاقت فرسا خبر دستگیری عزیزانمان را میخوانیم.
خواستیم در این سیاهی امیدی باشیم بردلهای رنج دیده مردم ، نوری باشیم در تاریکی مطلق که سرمای نخوت طاغوتی را از بین ببرد و دریغا که سیاهی تنها هدیه ای است که شب به ما می دهد.
مردم خسته اند ، مردم غمگینند، مردم میدانند که در این هماورد حق و باطل کدام است حتی اگر تاریکی مطلق حکمفرما باشد و بلندگوهای طاغوت ، شب و روز سیاه را سپید و سپید را سیاه جلوه دهند، مردم میدانند آنکه خنجر بر شاهرگهایشان میشکد ولو با خنده و تمسخر کیست ؟ که چهره منحوسش با هر بار سرافکندگی جلوی چشمان منتظر خانواده شان جلوی چشمانشان می آید.
برای مردم رنگ سبز و سپید و قرمز تفاوتی ندارد که تنها چیزی که می بینند سیاهی است و بس.
مردم شادی می خواهند امیدی پرنور میخواهند تا زندگی کنند برایشان فرقی نمیکند که به زندگی با ذلت متهم شوند یا بردگی؛ 
برای این مردم ستم دیده راهپیمایی سکوت تنها نیشخندی در پی دارد چرا که معتقد به قوانین بقای هستی اند قانونی که شیر را سلطان جنگل میداند و شیر هیچگاه در مقابل کفتاران راهپیمایی سکوت نمی کند که اگر سکوت کرد دیگر شیر نیست بچه گربه ای پر مدعاست.
برای مردم فرقی نمیکند که چه کسی ارزشهای این 30 سال را زیر سوال ببرد یک مخالف حکومت یا حتی یک باتوم به دست نمکین.
ذهنها چنان از سیاهی پر شده که تکرار حدیث تلخ بازداشت و شکنجه و تجاوز و اعدام راهی به افکار آنان باز نمیکند و ناگزیر به فراموشی است.
دور اندیشی و عاقلی در این سیاهی محض تکرار گناه آلود آینده سیاه تر است و مستحق  مرگ که مردم ما نه به آینده زنده اند که در گذشته از دست رفته و حال نداشته خود گرفتارند...
--- ادامه دارد ---

چه چیز باعث وحدت سلطنت طلب و عرزشی میشود؟

وحدت شکل گرفته بین سلطنت طلبان و عرزشی ها نه یک قرارداد نوشته شده که یک وحدت فکری است ، در واقع سرچشمه اصلی تفکر این دو گروه به ظاهر دشمن یکی است ، یکی دنبال ولایت خامنه ای و احمدی نژاد و دیگری دنبال ولایت اسپرم پهلوی.
در واقع این دو طیف قدرت پرست و دیکتاتور پرور و مجذوب قدرتند و پیرو تز ارباب و رعیت و خواص و عوامند.
پس از شکل گیری جنبش مردمی سبز این دو گروه ، تفکر خود را به شدت در معرض خطر و انقراض دیدند، چون با روی کار آمدن حکومت دموکرات تفکرات فسیل گونه اینها هم به زباله دان تاریخ می پیوندد و این دو دشمن دیرینه و دوست فکری ابدی در بیعتی شوم و تنها به خاطر خطری که از جانب تفکر گسترده دموکراسی خواهی هویت آنها را تهدید میکند سعی در سرکوب رعیت و عوام و مجبور کردن مردم به اطاعت محض از قدرت مطلقه کردند، عرزشی ها شروع به سرکوب فیزیکی و سلطنت طلبها شروع به سرکوب فکری کردند و در همه حال سعی در نا امید کردن و ایجاد شک و تفرقه و نفاق بین گروه های مختلف مخالف نظام و کم اثر کردن نقش رهبران جنبش کردند.
اما بعد از فراخوان 25 بهمن رهبران سبز و حضور میلیونی مردم این دو گروه شکست سختی خوردند و با حصر رهبران سبز و علم کردن پسر شاه سعی کردند که صورت مساله را برای خود حل کنند و در ذهنیات متوهم خود ، خود را پیروز میدان مبارزه با مردم بدانند ، غافل از اینکه آنچه تفکر پست آنها را به خطر انداخته نه شخص موسوی و کروبی است بلکه تفکر غالب دموکراسی خواهی و خیزش جهانی مردم علیه دیکتاتوری و قدرت های مطلقه است.

۱۳۹۰ فروردین ۲۶, جمعه

نماز جمعه این هفته با نمایش حمید ماهی صفت و شوی لباس زری بلنده

امروز احمد جنتی تنها بازمانده دوران پارینه سنگی توی نماز جمعه گفته «قضیه کدو» در مثنوی مولانا را فراموش نکنید.
یه سرچی تو مثنوی معنوی کردیم و این قضیه کدو را یافتیم . 
چند وقتی هم هست که برای نماز جمعه اس ام اس تبلیغی میاد فکر کنم دفعه بعد اس ام اس بزنن : نماز جمعه این هفته با نمایش حمید ماهی صفت و شوی لباس زری بلنده .
به هرحال حفظ مخاطب نظام از اوجب واجبات است ولی فکر کنم این سرها و دمهای نظام رو باید پیش یک سکسولوژ ببرن این هفته که سعیدی از رونهای ننه خامنه ای میگفت و از لحظه خارج شدن خامنه ای از بدن مادرش ، سعید حدادیان هم که از عورت احمدی نژاد میگه ، جنتی کفتار هم که قضیه کدو و کنیزک و آلت خر . خدا نماز جمعه های آتی را به خیر بگذراند با این سطح شهوت آقایان ولایتمدار!


پ.ن: این قضیه کدو یکی از خاطرات قدیمی جنتی بوده انگار!

۱۳۹۰ فروردین ۲۵, پنجشنبه

میگن قراره 4 صفر از واحد پول کم بشه اما...



میگن قراره 4 صفر از واحد پول کم بشه اما زودتر از اینها 4 صفر از غیرت ما کم شد

۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سه‌شنبه

با دموکراسی به آزادی نمیرسیم...

بله با دموکراسی به آزادی نمیرسیم چون ما اسیر دیکتاتوری هستیم و باید ابتدا از دیکتاتوری آزاد شویم تا به دموکراسی برسیم.
باید تفکرات دیکتاتور پرور خود را نابود کنیم تفکری که قهرمان پرور است و مفعول ، خود نمی اندیشد تا دیگران به جای او تصمیم بگیرند و او تنها خود را لایق دستبوسی و پابوسی آن "دیگران" می داند ، دیگرانی که سیاست بازند و مکار و آماده سوار شدن بر گرده عوامی که پایشان را می بوسند.
چه سود که حکومت تابلوی دموکراسی داشته باشد اما قدرتش مهار و محدود و مشروط به خواست و رضایت مردم نباشد؟
چه سود که ما مردم وجود نهاد های ناظر مدنی بر اعمال حکومت و قدرت را حق خود ندانیم و تمامیت قدرت را حتی به بهترین انسانهای کره زمین بدهیم؟ که قدرت فرشتگان را هم ابلیس میکند اگر جوابگو اعمال خود نباشند.
دموکراسی و آزادی دو مفهوم جداگانه هستند که هر کدام پیش شرط و لازمه همدیگر هستند اما مهمترین پیش شرط هر دو تفکرات ماست.

۱۳۹۰ فروردین ۱۸, پنجشنبه

تقدیم به او که چون سرو ایستاده مرد


بذار آدما بدونن میشه بیهوده نپوسید ، میشه خورشید شد و تابید ، میشه آسمونو بوسید

۱۳۹۰ فروردین ۱۷, چهارشنبه

خنجر اصلاح طلبان حکومتی بر گردن رهبران سبز

چند وقتی هست که شایعاتی در خصوص شرکت دوباره اصلاح طلبان در انتخابات شنیده میشه شایعاتی که با سخنان جسته و گریخته بزرگان جناح اصولگرا از بازی دادن دوباره اصلاح طلبان و سکوت و همراهی اقلیت مجلس در محکومیت تظاهرات 25 بهمن کم کم دارد رنگ واقعیت به خود میگیرد.
خبرهای این چند روز هم حاکی از سرگیری دوباره فعالیت حزب اعتماد ملی است حزبی که توسط مهدی کروبی تاسیس شد حال با شرطی که برای ادامه فعالیت این حزب گذاشته اند و آن موضع گیری رسمی در قبال شیخ شجاع است باید دید خنجر اصلاح طلبان حکومتی خود فروخته بر گردن رهبران سبز مینشیند یا نه. 
به هر حال جنبش سبز و رهبران جنبش نشان داده اند که از اصلاح طلبی حکومتی فاصله زیادی گرفته اند و باید دید که آیا این جناح حکومتی همانند سران خود به سمت مردم خواهند آمد و یا باز هم در فکر روشن کردن تنور انتصابات دیگر هستند.

۱۳۹۰ فروردین ۱۳, شنبه

فعالان فضای مجازی دارن لایک میدن مزاحم نشوید!

برای شهدامون که نمیتونیم مراسم بگیریم برای پدر میر حسین هم که نمی تونیم مراسم بگیریم، زندانیامون رو که نمیتونیم آزاد کنیم حتی رهبرانمون رو هم نمیتونیم از حصر آزاد کنیم.
از شعار شبانه و دیوار نویسی و پخش اعلامیه و آگاه سازی هم که خبری نیست، راستی دیدین ببعیه تو کلاه قرمزی انگلیسی یاد میده؟
چی میگی نقـــــــــــــــی؟ ای وای میبینی تیکه کلام سریال پایتخت رو گرفتم و اما با یکی از بچه ها مصاحبه ای داریم در مورد اینکه تو سال جهاد اقتصادی چقدر عیدی گرفته ؟ سهلام آقاهه من 50 هزار ریال عیدی گرفتم که میخوام همشو بذارم بانک که 50 سال دیگه بشه 10 هزار میلیارد ریال که بتونم هرچی بستنی میخوام بخرم. این بود گزارش امروز 20:30 - کامران نجف زاده

خوب از اینها هم بگذریم راستی میدونی سال آگاهی تا رهایی یعنی چی؟ نخیر من اصلا این تشکیلات راه سبز رو قبول ندارم این اصلاح طلبا دارن جنبش رو مصادره میکنن. از همون زندان دارن مصادره میکنن نگاه نکن دارن ننه من غریبم بازی درمیارن از الان میخوان دوباره تو انتخابات شرکت کنن اصلا موسوی و کروبی ...

ای بابا این دیگه چیه؟ فعالان فضای مجازی دارن لایک میدن مزاحم نشوید!

۱۳۹۰ فروردین ۱۲, جمعه

ایرانیان استاد فرعیات

ما ایرانیان استاد چسبیدن به فرعیات و گم کردن مسیر اصلی هستیم. اینقدر در مسایل فرعی خود ساخته که نه مهم هستند نه فوری غرق میشیم که موضوع اصلی را کلا فراموش می کنیم.
از روزهای آغازین جنبش هم چنین اشتباهی از سمت ما صورت گرفت و بیخود درگیر مسایلی شدیم که خیلی از آنها توسط حکومت ایجاد میشد و توسط مزدوران داخلی و خارجی اش بسط می یافت. از روز اول مثلا نگران این بودیم که شاید رهبران جنبش استادگی نکنند ، اینقدر شک و شبهه و اتهام به رهبران جنبش از سمت حکومت و اپوزیسیون خارج ایجاد شد که بعد از چندی شاهد این بودیم که دوستان به جای حساب کشی از حکومت از رهبران جنبش خواهان حساب کشی در مورد اعدامهای دهه 60 هستند.
چیزی که فراموش کردیم اعدامهای فله ای و نا عادلانه همین 2 سال اخیر بود ، به جای اینکه حساسیت مردم را در مورد اعدامهای بیشمار حکومت در همین سالها را برانگیزیم ، چسبیدیم به موضوع فرعی اعدامهای سال 67 و عجبا که به جای حکومت رهبران مخالف حکومت را نشانه رفتیم ، یعنی دقیقا گزینه مطلوب حکومت، به این گونه بود که حکومت از زیر فشار اعدامهای مخفی خود فرار کرد و توپ را با زیرکی به زمین مخالفان خود انداخت.
اکنون نیز با گذشت نزدیک به دو سال از آغاز جنبش این روند متاسفانه ادامه دارد و باز هم متاسفانه اپوزیسیون دست ساز رژیم و نیروهای ستون پنجم جنگ نرمی در حال تزریق مشکلات و مسایل فرعی به جنبش هستند تا موضوع اصلی فراموش شود.
به راستی چه هدفی کوتاه مدت تر و فوریتر از آزادی زندانیان سیاسی هست ؟ که به جای آن به اهداف بلند مدت تر می پردازیم؟
به راستی چرا اپوزیسیون خارج از کشور از آزادی یا مرخصی زندانیان سیاسی اصلاح طلب برآشفته می شوند؟ گویا ژست بیطرفی و حقوق بشر ایشان تنها مصرف تبلیغاتی دارد و آنها هم مخالفان عقیدتی خود را زندانی و مرده می خواهند.
به خود آییم...