چندی پیش مطلبی خواندم با عنوان "مغلطه احترام به عقاید" به قلم یکی از دوستان که توهین به عقاید به دلیل عدم وجود فیزیکی آن مثبت ارزیابی کرده بود و فقط توهین به انسانی که باعث دعوی حقوقی شود را منفی می دانست. در این متن سعی میکنم نکاتی در مورد مزایا و معایب نظریه آن مقاله را کوتاه بیان کنم.
مزایای توهین به عقاید:
توهین به عقاید دیگران کارکرد کوتاه مدتی دارد در خاموش کردن صداهای منتقد دیگران به خصوص اینکه شما خود را انسانی بدون عقاید معرفی کنید و منتقد شما انسانی معتقد باشد در این صورت منتقد شما نقطه ضعفی برای حمله کردن شما دارد در صورتیکه شما هیچ نقطه ضعفی ندارید!
معایب توهین به عقاید:
ابتدا باید تعریف کنیم شخصیت آدم چیست؟ من شما کجاست؟ آیا بدن آدمی نشان دهنده هویت اوست یا مجموعه ای از خصایص و عقاید فرد تشکیل دهنده هویت او هستند؟
کاملا واضح است که هویت انسان مجموعه خصایص و عقاید فرد است.
حال دلایل خود را برای ادعای خودم یعنی زمینه ساز بودن توهین به عقاید برای دیکتاتوری بیان می کنم.
اول از همه آنکه توهین به عقیده فرد دقیقا توهین به هویت و شخصیت انسان است ، توهین به بدن انسان اصولا معنی خاصی نمی دهد مثل اینکه به کسی بگویید خپل یا کوتوله اینها فقط مسخره کردن بدن فرد است که به غیر از نشان دادن بی منطقی و کمبود شخصیت خانوادگی شما، کارکرد خاصی در اثبات منطقی بودن حرف شما ندارد.
دیکتاتور کیست؟ دیکتاتور کسی است که عقاید دیگران را قبول ندارد و فقط اندیشه و عقیده خود را منطبق با عقل میداند.
مسلما وقتی احمدی نژاد مخالفان و منتقدان خود را خس و خاشاک و بزغاله نامید به دلیل بدن افراد نبود بلکه بخاطر عقاید و سبز اندیشی مخالفانش بود یا وقتی حکومت خامنه ای به جای رای مردم رای خود را خواند به خاطر جسم مردم نبود بلکه به خاطر قبول نداشتن عقیده اکثریت مردم و اعتقاد به درست نبودن انتخاب آنها بود.
آیا زندانی کردن ، شکنجه و کشتن افراد به خاطر عقاید سیاسی و دینیشان توهین به عقاید نیست؟
اینکه بگوییم انتخاب و عقاید اکثریت مردم دلیلی بر درستی راهشان نیست و می توان به عقاید آنها توهین کرد چیزی جز دیکتاتوری محض اقلیتی نیست.
جنبش سبز شامل مجموعه ای از افراد با عقاید مختلف است که همگی بر روی هدف برداشتن استبداد و تبعیض نژادی و ظلم به اقلیت ها و عقاید گوناگون توافق کرده اند، لازمه ریشه کن کردن تفتیش عقاید و ظلم به عقاید مخالف احترام به هویت افراد و در واقع عقاید آنها است و این احترام به عقاید دلیلی بر اجبار بر قبول کردن عقاید دیگران و عدم ابراز عقیده خود نیست.
در واقع همانطور که با توهین به عقاید مخالف توسط اکثریت مخالفیم همانگونه نیز با توهین به عقاید اکثریت توسط اقلیت مخالفیم چون این رویارویی عقاید نابود کننده گفتگوی تمدنها و ادامه دهنده تئوری برخورد تمدنهاست که تنها و تنها به گسترش بداخلاقی و دیکتاتوری جمعی می انجامد.
پی نوشت: اصل اهانت و تمسخر مخالف روح اخلاق گرایی و نیک اندیشی و همیشه بد و غیر قابل قبول است حال مخاطب این توهین هر چه باشد اعم از جاندار و بیجان، مثل صندلی یا چوب.
نقد باعث میشه که فرد متوجه اشتباه خود شود ولی توهین مجازات عدم تحمل عقیده دیگران است که شما اجرا می کنید.
توهین تنها فحش دادن به فرد نیست، زندانی کردن، شکنجه وکشتن مخالفان نیز نوعی توهین به عقاید شمار می رود.
جلوگیری از نقد شدن و توهین به عقاید دیگران دو روی یک سکه اند، سکه دیکتاتوری.
مزایای توهین به عقاید:
توهین به عقاید دیگران کارکرد کوتاه مدتی دارد در خاموش کردن صداهای منتقد دیگران به خصوص اینکه شما خود را انسانی بدون عقاید معرفی کنید و منتقد شما انسانی معتقد باشد در این صورت منتقد شما نقطه ضعفی برای حمله کردن شما دارد در صورتیکه شما هیچ نقطه ضعفی ندارید!
معایب توهین به عقاید:
ابتدا باید تعریف کنیم شخصیت آدم چیست؟ من شما کجاست؟ آیا بدن آدمی نشان دهنده هویت اوست یا مجموعه ای از خصایص و عقاید فرد تشکیل دهنده هویت او هستند؟
کاملا واضح است که هویت انسان مجموعه خصایص و عقاید فرد است.
حال دلایل خود را برای ادعای خودم یعنی زمینه ساز بودن توهین به عقاید برای دیکتاتوری بیان می کنم.
اول از همه آنکه توهین به عقیده فرد دقیقا توهین به هویت و شخصیت انسان است ، توهین به بدن انسان اصولا معنی خاصی نمی دهد مثل اینکه به کسی بگویید خپل یا کوتوله اینها فقط مسخره کردن بدن فرد است که به غیر از نشان دادن بی منطقی و کمبود شخصیت خانوادگی شما، کارکرد خاصی در اثبات منطقی بودن حرف شما ندارد.
دیکتاتور کیست؟ دیکتاتور کسی است که عقاید دیگران را قبول ندارد و فقط اندیشه و عقیده خود را منطبق با عقل میداند.
مسلما وقتی احمدی نژاد مخالفان و منتقدان خود را خس و خاشاک و بزغاله نامید به دلیل بدن افراد نبود بلکه بخاطر عقاید و سبز اندیشی مخالفانش بود یا وقتی حکومت خامنه ای به جای رای مردم رای خود را خواند به خاطر جسم مردم نبود بلکه به خاطر قبول نداشتن عقیده اکثریت مردم و اعتقاد به درست نبودن انتخاب آنها بود.
آیا زندانی کردن ، شکنجه و کشتن افراد به خاطر عقاید سیاسی و دینیشان توهین به عقاید نیست؟
اینکه بگوییم انتخاب و عقاید اکثریت مردم دلیلی بر درستی راهشان نیست و می توان به عقاید آنها توهین کرد چیزی جز دیکتاتوری محض اقلیتی نیست.
جنبش سبز شامل مجموعه ای از افراد با عقاید مختلف است که همگی بر روی هدف برداشتن استبداد و تبعیض نژادی و ظلم به اقلیت ها و عقاید گوناگون توافق کرده اند، لازمه ریشه کن کردن تفتیش عقاید و ظلم به عقاید مخالف احترام به هویت افراد و در واقع عقاید آنها است و این احترام به عقاید دلیلی بر اجبار بر قبول کردن عقاید دیگران و عدم ابراز عقیده خود نیست.
در واقع همانطور که با توهین به عقاید مخالف توسط اکثریت مخالفیم همانگونه نیز با توهین به عقاید اکثریت توسط اقلیت مخالفیم چون این رویارویی عقاید نابود کننده گفتگوی تمدنها و ادامه دهنده تئوری برخورد تمدنهاست که تنها و تنها به گسترش بداخلاقی و دیکتاتوری جمعی می انجامد.
پی نوشت: اصل اهانت و تمسخر مخالف روح اخلاق گرایی و نیک اندیشی و همیشه بد و غیر قابل قبول است حال مخاطب این توهین هر چه باشد اعم از جاندار و بیجان، مثل صندلی یا چوب.
نقد باعث میشه که فرد متوجه اشتباه خود شود ولی توهین مجازات عدم تحمل عقیده دیگران است که شما اجرا می کنید.
توهین تنها فحش دادن به فرد نیست، زندانی کردن، شکنجه وکشتن مخالفان نیز نوعی توهین به عقاید شمار می رود.
جلوگیری از نقد شدن و توهین به عقاید دیگران دو روی یک سکه اند، سکه دیکتاتوری.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر