۱۳۸۹ مرداد ۱۱, دوشنبه

حکایت شیخ نیک الله و بالا مریدانش

نقل است شیخ برای هر محفلی با مریدان خاص آن محفل حاضر شدندی.
روزی شیخ به بالاترین دخول کردندی و آخرین شاهکار خویش بر آن همی نهاد و مثبت ها به نشانه سپاس از بالا مریدانش بگرفت تا آن نقش مضحک (1) داغ شدندی سپس همی صبر کردند تا اولین سبزاللهی ناله اش درآمدندی.
شیخ لبخندی دلنشین همی کرد و آن نگون بخت را سرزنش کردندی و به هر بالامرید که سخن ثقل تری (2) به آن گفته بود حجره نیک نویسی ارزانی همی داشت.
این بود سخاوت آن شیخ بزرگ . چه خوش گفت آن بالا مرید: مادام که تو نیک نویس داشتی - خداوندمان از گزند مصونت داشتی.

(1) نقش مضحک: کاریکاتور(فرنگی)، هر نقشی که جگرمان را خنک کند، سلاح آتشین بر علیه دشمنان
(2) سخن ثقل تری: سخن منطقی تری

۱ نظر:

ناشناس گفت...

ولتر چي شد
شما سبز ها تا ديروز از اين که دشمن من حق داره
حرف ميزدين
چي شد همه پس مزخرف بود
مثل پدر معنوي موسوي دروغ تحويل ملت دادين
در آخر سر شما موسوي بکنيد قديس
تا خداي نکرده از خامنه اي سانديس خوراش عقب نمونيند

يک شعار در وبلاگ بنويس
موسوي عزيزم بگو تا خون نيک آهنگ بريزم